طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 27 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هشتاد(22 ماهگی دختر نازم)

قشنگترینم با 3 روز تاخیر میخوام فریاد بزنم :     22 ماهه شدنت مبارک ،عشق مامان     فرشته کوچولوی من داره بزرگ میشه ، بزرگ و بزرگتر. کلی تغییر کردی ،کلی چیزهای جدید یاد گرفتی. دیگه داری از حال و هوای نوزادی و نوپایی حسابی دور می شی و من دلتنگ اون روزا میشم. کلی شیرین زبونی می کنی ، کلی واسه خودت تصمیم گیری و انتخاب داری ، مثل یه طوطی شیرین زبون هر چی می شنوی تکرار می کنی و کلی باعث ذوق من و بابا میشی. تکرار تکرار تقلید تقلید!!!!!!!!!!!! ، اگر بخوام این روزای شما رو توصیف کنم،این ها بهترین کلمات هستند .هر کاری کسی جلوت انجام بده،خصوصا ً مامان و بابا و بچه های دیگه و هر شخصی که مورد توجهت باشه ،سریع...
12 بهمن 1391

رازدونه شماره چهارده(ده ماهگی)

امروز هفتم بهمن ماهه و شما فردا ده ماهه می شی و از پس فردا وارد یازدهمین ماه زندگیت میشی ،ای زندگی مامان.   ده ماهه شدنت مبارک نفس مامان   خداییش اصلا باورم نمی شه ، اصلا ً باورم نمی شه که 10 ماهه دختر مامانی ، دختر مامان ؟؟!!! تو جون مامانی ، تو عشق مامانی، تو نفس مامانی، تو عمر مامانی. دلم واسه لحظات پشت سر گذاشتمون تنگ شده . اون روزایی که: 50 سانتی بودی و تو بغلمون گم می شدی اما الان وقتی تو بغلمون هستی و پاهات آویزونه ذوق میکنم که می بینم رشد کردی و قد کشیدی.   روزایی که : جز گریه راه دیگری برای بیان خواسته ها و بیان نظراتت نداشتی ،اما الان ،فدا بشم که در مورد همه چیز به زبون مریخی حرف می...
7 بهمن 1391

رازدونه شماره سیزده (قرتی پرتی)

عاشقتم ،ای نفس مامانش، می دونی این روزها حسابی قرتی پرتی  و شنگول منگول شدی  ، این اسمها رو جدیدا ً روی شما گذاشتم ، آخه نمی دونی چقدر کارای قشنگ قشنگ انجام میدی.همین که موسیقی بشنوی از هر مدل حتی دینگ و دنگ اسباب بازی هات ، شروع میکنی به قر دادن ، کله رو چپ و راست می کنی و باسن رو بالا و پایین می دی و با زبونت تق تق صدا می دی و دست می زنی و حالا بیاااااااااااااااااااا . حق ندارم بهت بگم قرتی پرتی و شنگول مَنگول. ای جوووووووووووووووووووونم فدای شادی هات.       ...
7 بهمن 1391

رازدونه شماره هفتاد و نه (اولین گزارش پروژه ی از شیر گرفتن)

دخترکم عزیزکم فرشته کوچولوی خونه ی ما بهت افتخار میکنم ، تو فوق العاده ای و من از اینکه مادر چنین کودک نازنینی هستم به خودم می بالم. امروز دقیقاً دو هفته ست که از شروع پروژه ی تدریجی از شیر گرفتن گذشته ، و شما خیلی خوب با این قضیه کنار اومدی،دختر منعطف من. 2-3 روز اول نسبتا ً سخت گذشت ، البته همون روزها من درگیر امتحان پایان ترمم هم بودم و چون شروع کار بود ، شما بهانه ی شیر رو می گرفتی ولی به مرور عادت کردی و الان کاملا ً پذیرفتی که فقط زمان خواب باید شیر خورد و فقط در دو حالت در طول روز بهانه  می گیری،اینکه من حواسم نباشه و شما گرسنه مونده باشی و یا خسته باشی و حوصله ات سر رفته باشه ، که اولی با دادن غذا و خوراکی خیلی سریع حل...
23 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و هفت(21 ماهگی گل دختر)

نفسم ،عشقم،عمرم بیست و یک ماهه شدنت مبارک   قربون دخترم بشم که داره بقول خودش سییع سییع (سریع سریع) بزگ میشه. همه ی ماه های زندگیت برای من خاص بوده و هستند ،منتها این ماه یکی از خیلی خاص تر هاش بود ،به این خاطر که این ماه مثل یک نقطه ی عطفی بود برای حرف زدنت . مدتهاست که کلمات زیادی رو به کار می بری ولی این ماه از همون روزهای اولش یک باره شروع به بیان کلمات زیاد و  جمله های دو کلمه ای کردی، از همه خاص تر و پر کاربردتر هم (این چیه؟)بود ،که همین هم منجر به یادگیری های خیلی بیشتری برای شما شد. از طرفی به تمام معنا شدی یه طوطی کوچولو که هر کلمه ای که می شنوی رو تکرار میکنی ، هر جوری که دوست داشته باشی ،گاهی عین کلمه ...
12 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و هشت(شروع یک پروژه ی عظیم : از شیر گرفتن)

فرشته کوچولوی مامان من و شما از 9 دی ماه که شما 21 ماهه شدی، یک پروژه رو آغاز کردیم. هر چند تصمیم داشتم بعد از پایان کلاس زبانم شروع کنم و بهش فکر کرده بودم ولی باز احساس میکنم خیلی ناگهانی بود. من تصمیم دارم بطور تدریجی وابستگی شما به شیر مامانی رو قطع کنم. هر چند کار بسیار مشکلیه و همت و تحمل و صبوری زیادی می خواد -به نظرم هر کسی از عهده اش بر نمیاد ،ولی امیدوارم من بتونم با کمک شما و بابا این کار رو انجام بدم-به این خاطر که اگر در این مسیر متحمل سختی و فشار بشم ،ولی خیالم راحته که شما با کمترین آسیب روحی و روانی روبرو میشی. من با روش قطع ناگهانی ،کاملا ً مخالفم و به نظرم ظلم به بچه ست ، هر چند برای مادر راحت تره ، ولی بعد ...
12 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و پنج (دست راست ،دست چپ و یک ،دو ، سه و ....)

نفس مامان فدات بشم که اینقدر باهوشی. هر وقت شما و بابا رو با هم تنها می گذارم و می رم کلاس زبان یا کتابخونه ، وقتی برمی گردم می بینم،بابای مهربونت یه چیز جدید به دختر باهوش و دقیق و حرف گوش کنش یاد داده.   دراین هفته شما دست راست و چپ و پای راست و چپ را یاد گرفتی.واقعا ً فوق العاده و باور نکردنیه . چون من تو این سن و سال بازم گاهی پیش میاد راست و چپم رو قاطی میکنم . اونوقت شما دختر باهوش علاوه بر اینکه جهت دست و پای خودت رو درست تشخیص می دادی ،دست راست و چپ بابا رو هم که مقابل شما نشسته بود،به درستی تشخیص می دادی . عاشقتم باهوشکم.   غیر از این شما در این هفته شمردنت هم خیلی پیشرفت کرد و یاد گرفتی اعداد رو به ...
25 آذر 1391