رازدونه ی شماره نود و شش( نوشتن برای دو دختر )
طنین و ترانه ی من ، فرشته های دوست داشتنی من ، آرزوهای تحقق یافته ی قلب مامان تک تک سلول هایم غرق شادی اند از داشتن شما ، سرشار از افتخار و مباهاتم از وجود ارزشمند شما. امیدوارم بتونم هر روز که نه، شاید باز سنگی بزرگ باشد ، هر هفته برای شما دردانه ی های معرفت ، شما نوگلان بوستان عشق و محبت، بنویسم. دلم برای اینجا تنگ شده بود . بله حالا دیگه مامان ، مامانش نیست، مامانشون هست. حالا دیگه یک دختر ندارم ، دو دختر دارم. دو دختر دوست داشتنی و ارزشمند. و این آرزوی قلب من بود که دو دختر داشته باشم. و هر دوی این اسامی در سالهایی پیش از این ،بارها در ذهن من مرور شده بودن...