رازدونه شماره پنجاه(من مامانم یا بابا)
آدما برای چیزهای با ارزشی که می خوان بدست بیارن باید یک بهائی رو بپردازند ، طبیعتا ً من هم برای افزایش سطح علمی خودم و برای رسیدن به آرزوی بزرگم که یه مشاور موفق و موثر شدن هست ، سختی های زیادی رو باید متحمل بشم ، یکی از این سختی ها و بهائی که این روزها باهاش روبرو هستم این هست که پاره تنم من رو به جای "مامان" ،" بابا" صدا میکنه ، خوب کمی ناراحت میشم ،چون دوست دارم با اسم و عنوان خودم صدا بشم ، ولی خوب اینم بهائی است که من دارم می پردازم .
چون مجبورم برای درس خوندن و کلاس رفتن ، ساعاتی شما رو به بابا بسپارم و معمولا ً این ساعات برای تو تماما ً به بازی سپری میشه ، در صورتی که وقتی من در کنار شما باشم ، ضمن بازی باید به کارهای خانه و کارهای شما رسیدگی کنم ، در نتیجه تمام ً به بازی و خوشی سپری نمیشه ،شاید به این دلیل کلمه "بابا " واست دلپذیرتر باشه.
البته تنها وقتی ناراحت میشم که کسی بابت این قضیه من رو مورد تمسخر قرار بده ،اتفاقی که دیشب در تولد رها پیش اومد و وقتی من رو "بابا"صدا کردی موجب خنده ی یک عده رو ایجاد کردی.
ولییییییییییییییییییییییی این نیز بگذرد. مهم تلاش برای رسیدن به هدف هاست ،و گرنه سختی ها و بهاء ها گذرا هستند.