رازدونه شماره هفتاد و دو (تغییرات جدید پس از ورود به بیستمین ماه زندگی )
بعد از پشت سر گذاشتن نوزدهمین ماه زندگیت و ورورد به ماه بیستم ، تغییراتی کردی که مایلم برات بنویسم.
یکی اینکه به ناگهان تلاشت برای حرف زدن و گفتن جملات دو کلمه ای تغییر چشمگیری کرد،چون شما مدت زیادی هست که تنها دو جمله رو استفاده می کردی ." آب بده" و" در بیار".
ولی طی همین 3-4 روزه گذشته این جملات رو هم به زبون آوردی:
" بیا بالا "، " بابا بیا" ، " این چیه "، "آب بیار"
یک مورد دیگه ای که باز مورد توجه من قرار گرفت این بود که دیدم لحظاتی به تنهایی در دنیای بازی خودت فرو می ری و دیگه بهانه ی حضور من رو نمی گیری .
برای مثال چند بار دیدم نشستی با دقت کتابهات رو ورق می زنی و با خودت چیزهایی می گی.
تقلید کردن رو انجام می دادی ،ولی نمی دونم چرا در این مورد هم احساس کردم که به ناگهان تقلید کردن هات بیشتر شد.
برای مثال دیروز برای اولین بار بازی خاله بازی رو تجربه کردی . "نی نی " (عروسکت ) رو گذاشتم روی صندلی و بهت گفتم که مامان برای نی نی غذا درست و کن و بده بخوره .
شما هم حرف مامان رو گوش دادی و شروع کردی با دقت و حوصله با ظروف غذایی که داری ، واسه نی نی غذا درست کردن و بعد هم از من پیش بند خواستی و خواستی که برای نی نی پیش بند ببندم، بعد از اون یک گوشه نشستم و مشغول مطالعه شدم و شما هم به اولین تجربه ی خاله بازیت پرداختی . یک آن دیدم ، ظرف غذایی که برای نی نی گذاشته بودی برداشتی و رفتی جلوی کولر گرفتی . حسابی من رو با این کارت شگفت زده کردی ، این دقیقا ً کاریه که من هر بار قبل از غذا دادن به شما برا خنک کردن غذات انجام می دم.
یک مورد دیگه هم دیروز بود که قبل از بیرون رفتن ، رفتی به سراغ یکی از مانتو و روسری های من و اون رو از روی چوب لباسی کشیدی پایین و اونا رو دور خودت پیچیدی ،جالب بود که روسری رو خیلی جالب روی سرت گذاشته بودی و بعد هر کاری کردم رضایت ندادی ازت بگیرم و آخرش یکی از روسری های دوران نوزادیت رو روی سرت گذاشتم تا رضایت بدی که مانتو و روسری من رو برگردونی .
یک مورد هم امروز بود که وقتی اومدی درب قابلمه رو برداری و دیدی گرمه ، دستگیره رو برداشتی و سعی کردی به کمک دستگیره اون رو برداری.
و
روز به روز شیرین تر و با نمک تر میشی،قشنگ مامان.