رازدونه شماره هشتاد و پنج ( ابراز احساسات خانم کوچولو )
فدای خانم کوچولوی خودم بشم که خیلی بزرگ شده.
دیروز بعد از ظهر ،از خواب که پاشدی ،اولش سرگرم بازی شدیم و بعد از اون مامان سرگرم کارای خونه شد و بکلی عصرونت رو فراموش کردم.
حدود ساعت 5 بود ،گفتی " شام بخوریم "
خندیدم و گفتم " الان زوده عزیزم"
بعد گفتی " گشنمه "
ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووی می خواستم بخورمت.
نمی دونی چقدر از اینکه احساست رو بیان کردی بودی ،به وجد اومده بودم.
کلی خندیدم و قربون صدقت رفتم و بابت سهل انگاری خودم ازت معذرت خواهی کردم و بعد هم چون دستم بند خونه تکونی بود ، بابا زحمت کشید و به شما چیزی داد بخوری.
قربون شیرین زبونی هات ،شیرین زبونم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی