رازدونه ی شماره هشتاد و چهار ( قلبی سرشار از محبت و مهربانی)
ای نشانه ی مقدس خداوند
خدای تو پر از عشق و محبت و مهربانیه
و تو بنده خالص و مقدسش که هنوز دستخوش ناملایمت زندگی قرار نگرفتی
به اندازه ی خالقت پر از عشق و صفا و محبت و مهربانی هستی
پ.ن :
امروز از ساعت 4 تا 8 پیش بابا بودی .
من رفته بودم بازار تا برای عید خریدهایی انجام بدم.
کاری که با وجود تو سخت و خسته کننده تر بود ،هم برای خودت و هم من و بابا .
بنابراین 4 ساعت در خانه ماندی .
دور از من.
و وقتی بعد از 4 ساعت بهم رسیدی
مالامال از عشق و دلتنگی
با تمام وجودت خودت رو در آغوش من رها کردی
در مدتی که منزل دوستی مهمان بودیم
تقریبا اکثر لحظات در آغوش من بودی
خودت رو توی بغلم می نداختی
فشارم می دادی
بوسم می کردی
خودت رو برای مامانی لوس می کردی
و من در تمام این لحظات از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم
و هیچ کلمه و جمله ای رو برای تعریف احساسم نمی تونم پیدا کنم
عاشقانه عاشقتم
هدیه ی ارزشمند خدای مهربون