رازدونه شماره چهل و سه (مامان طنین)

نفس مامان واسه خودت یه پا مامانی

قربونت بشم که عاشق نی نی (عروسکت )هستی و همیشه محکم تو بغل می گیریش  و هر جا ببینیش واسش بال بال می زنی.(یادمه اولین بار وقتی رفته بودیم خونه خاله فرناز و آنیتا جون ، متوجه عشقت به عروسکا شدم)

امروز صبح وقتی رفتیم تو اتاقت که صورتت رو با حوله ات خشک کنم ، "نی نی" رو دیدی و اشاره کردی که بریم سمتش و بغلش کنیم ، دادمش بغلت و رفتیم واسه صبحانه ، رو میز صبحانه هر لقمه ای که واست می گرفتم، اول می بردی سمت دهن اون ، می خواستم بخورمت، تا الان این حرکت رو ازت ندیده بودم ، خلاصه بعد از اینکه کره و پنیرهای توی لقمه نون رو به صورت "نی نی" می مالیدی نون خالی رو می گذاشتی توی دهنت!!!!

مشغول خوردن صبحانه بودی که یک آن دیدم داری به دستت نگاه می کنی و اِ اِ اِ  میکنی ، متوجه شدم به دستت پنیر چسبیده و داری به این قضیه اعتراض میکنی ، دستمال کاغذی آوردم و دست و دهنت رو تمیز کردم و دستمال رو گذاشتم روی میز ، با تقلا دستمال رو برداشتی و بعد از اون نشستی روی صندلی و شروع کردی به تمیز کردن صورت نی نی اونم با کلی غر غر ؛به این خاطر که کره و پنیرها تو گودی دهن "نی نی" گیر کرده بود و به این راحتی تمیز نمیشد ، نمی دونستم در مقابل این شیرین کاری هات و این حس مادرانه ی کوچولوت چه واکنشی نشون بدم .

عاشقتم و احساس میکنم این حرکت های تو غیر از این که تقلید از رفتارهای ما بزرگترهاست که روند طبیعیه این سن شما نی نی هاست ، غیر از این برای من این معنی رو داشت که عشق مادرانم رو به خوبی به تو انتقال دادم و بی نهایت مسرور بودم.

به هر حال "نی نی" رو گرفتم و با دستمال صورتش رو تمیز کردم و بهت تحویل دادم ، از تمیزی دهن "نی نی" خوشحال شدی و به صبحانه خوردنت ادامه دادی.

عاشقتم عروسک ملوسکم

و امروز با خودم فکر می کردم آیا به اندازه ای که در این 1 سال و 1 ماه و 19 روز ،کلمه ی "عاشقتم " رو بهت گفتم ،آیا خودم در این 27 و .... سال تا این اندازه این کلمه رو شنیدم !!!!!!!!!