طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هفتاد و نه (اولین گزارش پروژه ی از شیر گرفتن)

1391/10/23 1:52
نویسنده : مامانش
502 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم عزیزکم فرشته کوچولوی خونه ی ما

بهت افتخار میکنم ، تو فوق العاده ای و من از اینکه مادر چنین کودک نازنینی هستم به خودم می بالم.

امروز دقیقاً دو هفته ست که از شروع پروژه ی تدریجی از شیر گرفتن گذشته ، و شما خیلی خوب با این قضیه کنار اومدی،دختر منعطف من. 2-3 روز اول نسبتا ً سخت گذشت ، البته همون روزها من درگیر امتحان پایان ترمم هم بودم و چون شروع کار بود ، شما بهانه ی شیر رو می گرفتی ولی به مرور عادت کردی و الان کاملا ً پذیرفتی که فقط زمان خواب باید شیر خورد و فقط در دو حالت در طول روز بهانه  می گیری،اینکه من حواسم نباشه و شما گرسنه مونده باشی و یا خسته باشی و حوصله ات سر رفته باشه ، که اولی با دادن غذا و خوراکی خیلی سریع حل میشه و دومی با بازی و سرگرم کردن .

باورم نمیشه که دارم این مرحله رو تجربه میکنم ، خیلی احساس خوبی دارم ،پیش از این، هر بار که حتی برای مسیر کوتاهی سوار ماشین می شدیم بهانه ی شیر می گرفتی و خصوصا ً وقتی توی آژانس بودیم یا سوار تاکسی های خطی ،من واقعا ً کلافه می شدم تا به شما شیر بدم ، ولی الان باورم نمیشه که این دختری که توی ماشین خودش رو با تماشای دور و اطراف یا لمس شیشه و سقف ماشین و ... سرگرم میکنه ،همون دختر باشه .

یا وقتی جایی مهمانی می رفتیم ، محال بود ، بتونم با خیال راحت توی مهمونی بشینم ، چند بار طول مهمانی به سراغم می اومدی و من مجبور می شدم از جمع خارج بشم و یه گوشه ای رو پیدا بکنم و به شما شیر بدم .

اتفاقا ً دیشب و امشب مهمانی بودیم ، یعنی واقعا ً این همون طنینه ، چقدر به ناگهان بزرگ و خانم شدی ،قلب تبنده ی من .

اینقدر خوب و خانم با دوستانت بی بهانه و بی سرو صدا و بی گریه و زاری بازی کردی و به سراغ من نیومدی که واقعا ً باورم نمیشد دارم این لحظات رو هم ،با تو ، در مهمانی تجربه میکنم و واقعا ً مهمانی ها بهم خوش گذشت (دیشب منزل آراد بودیم و امشب منزل آرتین ).

یکی از کارهایی که در این فاصله زیاد انجام داده و می دهم، صحبت کردن در مورد بزرگ شدنت هست ، اینکه وقتی کوچیک بودی مثل نی نی های کوچیک نیاز به شیر مامان داشتی ولی الان دیگه بزرگ شدی مثل دیگر دوستانت و دیگه مثل بزرگترها توی لیوان شیر می خوری ، این صحبت ها خیلی خیلی موثر و کمک کننده بودند .

بابابزرگ و مامان بزرگ و دایی بهامین هم که اینجا بودن ،از شیر یا چایی خوردنشون در لیوان، فیلم گرفتم و طی فیلم توضیح دادم که چون بزرگ شدن توی لیوان می خورند ،این فیلم هم گاهی برات پخش میکنم.

وقتی دارم اسم دوستانت که بزرگ شدن و در لیوان شیر می خورند میارم یا کلا ً حرف از بزرگ شدن می زنم ،سریع می گی " حنین حنین" ،یعنی اسم من رو هم بیار ،منم بزرگ شدم و توی لیوان شیر می خورم ،فدات بشم الهی ،عشق مامان.

اینقدر که الان با حذف شیر ما بین وعده های خواب احساس خوبی دارم که دلم نمیاد وارد فاز جدیدی بشم ، آخه شیر موقع خوابت ،هر چند اونم گاهی باعث بی خوابی و خستگیم میشه ولی اونقدرها اذیتم نمیکنه و دلم می خواد یه مقدار دیگه طولش بدم.

به هر حال تصمیم گرفتم اول برای خوابت یه آداب مشخصی وضع کنم که به اون عادت بکنی و بعد شیر خوردن رو از وسط این آداب بکشم بیرون که کمتر بهت فشار بیاد ، اگر اونم عملی شد ،میام گزارش می دم.

البته الان 2-3 روز هست که همزمان با شیر خوردن موقع خواب روز و شبت ،واست با گوشی یه آهنگ لالایی پخش میکنم ، با این نیت که به روش شرطی سازی کلاسیک این آهنگ تبدیل بشه به یک محرک شرطی ، در واقع بین این آهنگ لالایی و شیر خوردن یک رابطه برقرار کنی که بعد ها با حذف شیر ، آرامش این شیر خوردن با شنیدن این لالایی واست تداعی بشه ، امیدوارم طرح موفقیت آمیزی باشه.

از اینکه اینقدر با مامان همکاری میکنی و دختر آروم و حرف گوش کنی هستی ازت ممنونم.

پ.ن:

در این سایت در مورد نظریه شرطی سازی کلاسیک توضیح داده شده.

 

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87+%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C+%D9%BE%D8%A7%D9%88%D9%84%D9%81&SSOReturnPage=Check&Rand=0

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آنا
23 دی 91 17:56
آفرین به طنین خانم نازو به مامان صبورش. یه چیز و دوستانه بهتون بگم طاهره جون برای گذاشتن آهنگ برای دخمل ناز از MP3 یا 4 استفاده کن با دو تا اسپیکر کوچولو که هم بی ضرره هم همه جا با خودت میتونی ببری . البته این تجربه ی من بود . چون موبایل بسیار امواج خطرناکی داره .امید مورداستفاده قرارگیرد


ممنون از محبتت آنا جان. خودم هم از این قضیه ناراحت بودم. حالا باید یه تغییراتی بدم.ممنون از پیشنهادت.
بهاره مامان ونداد
12 بهمن 91 15:10
دخمل نازی داری مامانی اگه دوست داشتی به وب ونداد من هم یه سر بزن از تبادل لینک خوشحال میشیم


چشم ،فرصت کنم میام خدمتتون
ممنون که به ما سرزدید