رازدونه بیست و نهم(اولین مروارید های تو)
عسلکم
این رازدونه مربوط به قبل از عید و ایام خونه تکونیه ،منتها فرصت نکرده بودم که اینجا بنویسم.
بعد از کلی انتظار طولانی بالاخره اولین مروارید شما روز تولد دایی بهامین یعنی 21 اسفند احساس شد ، می گم احساس شد چون هیجی نبود جز یه چیزی مثل نوک یه سوزن که فقط با انگشت کشیدن تو لثت حس میشد ولی از حس همون به حدی ذوق کردم و به هیجان اومدم که واسه هیچ فعالیتت تا این حد ذوق نکرده بودم ، آخه بر خلاف کارای دیگه در این یک مورد خیلییییییییییییییییییییییییییی عقب افتاده بودی ،هر چند در خوب موردی عقب بودی ، چون دندونایی که دیرتر در میان مقاومت و استحکام بهتری دارند.
با این وجود خیلی ذوق داشتم که قیافه با دندونت رو هم هر چه زودتر ببینم. خلاصه که اون تک دندونت دیگه الان حسابی رشد کرده و دیده میشه،عاشقتم دخترک تک دندونی مامان.
البته یه دونه دیگه هم داره از بالا در میاد که سفید سفید شده منتها هنوز تو لثه ست.
یه مورد مهم دیگه هم اینجا بنویسم که بعدها یادمون نره ،و اون آخ ............،بله گاز گرفتن هات بود ، البته خدا رو شکر به جز وقت شیر خوردن که من رو حسابی زخمی کردی و موقع شیر خوردن آه از نهادم در میاری دیگه عادت به گاز گرفتن نداری ،که باز جای شکر داره.فدات بشم الهی گاز گرفتنات هم قشنگه ، چون اونم واسه بازی میکنی و با خنده مرموزانه ای منتظر به صورتم نگاه میکنی که ببینی من چه واکنشی انجام میدم.
منم که همیشه مقابل نگاه قشنگ شیطونت کم میارم.
جیگر طلای مامان