رازدونه شماره بیست (در چند قدمی یکسالگی)
عزیز مامان ،فدات بشم قشنگ ترینم
کمتر از یک ماه تا یک ساله شدنت داریم ،اصلا ً باورمون نمیشه که یک سال از اون روز زیبا و خاص زندگیمون ،یعنی روز به دنیا اومدن تو گذشته، این روزها بابایی خونست ،دائم خاطرات روزهای اول رو با هم مرور میکنیم ، مخصوصا ً وقتی تو بغلمون خوابیدی ،یادمون میاد به اون روزای اول که خیلی کوچولو بودی و به سختی تو دستمون جا می شدی.
چه روزهایی رو تو این یک سال گذروندیم ، خیلی شیرین خیلی خیلی شیرین.تو فوق العاده بودی و هستی و مطمئنم خواهی بود. تو دختر خیلی خوب و آرومی بودی و هستی و من تو این یک سال الهی شکر بچه داری راحتی رو کنار تو فرشته نازنینم تجربه کردم.
مامان بودن خیلی لذت بخشه، مخصوصا ً اگه مامان فرشته ای مثل تو باشه.
کنار همه این ها یه چیز خاص با تو بود و اون رنگ زیبای چشماته ، که باعث می شد همه به سمتت جذب بشن و عاشقت بشن و دلشون بخواد باهات حرف بزنند و بازی کنند و الهی شکر تو هم همیشه با خوشرویی بیشتر دلشون رو آب می کردی.
فرشته مامان تو خیلی خوب و مهربونی و خیلی هم صبور و قوی هستی و تو وجودت آرامش هست،همین طور خیلی خوش برخورد و اجتماعی و خنده رو هستی. این ها رو همین طور نمیگم برای همشون مدرک دارم ، این ها رو توی این یکساله در وجودت پیدا کردم.از بابایی هم بپرسی بر همشون مهر تأیید می زنه.اینها همه آثاره تجلی روح پاک تو هست .
فدای تو دختر ناز و مهربونم بشم.