طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هشتاد و شش( 2 ساله شدی فرشته کوچولوی من)

1392/1/10 9:55
نویسنده : مامانش
509 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم ،عشقم ، عمرم ، زندگیم، همه ی وجودم ......

                               2 ساله شدنت مبارک 

چی بگم ؟ از کجا بگم ؟ از  لحظات بی نظیری که در یکسال گذشته در کنار هم داشتیم ؟  یا از انرژی فوق العادت و کنجکاوی های بی نهایتت که گاهی از آستانه ی تحمل مامان فراتر می رفتند ؟ از هوش و ذکاوتت ؟ از حافظه و دقتت ؟... .

از اولین هایی که با وجود تو تجربه کردم مثل شنیدن  آوای زیبای مامان از زبان تو ؟ یا از آخرین های با تو ، مثل  خداحافظی با شیر خوردن در آغوش مامان؟

از این بگم که هر جا می رفتیم از دیدن چهره ی زیبات و شیرین زبونیات و آرامش و شاد بودنت به وجد می اومدن . از اینکه بارها و بارها در کوچه و خیابون ، بابت عکس گرفتن از شما ، ازمون اجازه می گرفتن. از اینکه بابت همه ی اینها من دائم غرق در شادمانی می شدم.

از خودم خودم گفتن های اخیرت ،که آغازگر میل به استقلال طلبی شدید در شماست و دمیدنی است  در صور جدلهای سال سوم من و شما لبخند.

هر چه بود با تمام سختی ها و شیرینی ها به سرعت برق و باد گذشت ، واقعا ً به سرعت برق و باد و این نشان از فوق العاده بودن ، تو فرشته کوچولوی مامان هست ، که کمک کردی که این دوسال گذشته با وجود دست تنها بودنم به خوبی بگذره ، الان فقط خاطرات و احساسات همراه اونها باقی مونده ، احساس شادی، افتخار، لذت، شوق ، ناراحتی ، کلافگی ، حسسسسسسسسسسسسسسسرت و ...  . 

دوست دارم بی نهایت ، عاشقتم با تمام وجود ، مهربون مامان

پیش به سوی سال سوم 

با امید یک کودکانه ی شاد و بی نظیر و یک مادارنه ی بی همتا                 

 

تولدت مبارک 

 

---------------

پی نوشت :

تولدت رو با یک روز تاخیر تبریک گفتم ، چون سعی کردم ، دیروز تا جایی که ممکنه لحظات خوشی رو برات فراهم بکنم ،با همکاری بابا و دایی بهامین و مامان بزرگ.

ناهار غذای مورد علاقت رو آماده کردیم ، ماکارونی .

کلی با دایی بازی کردی.

عصر هم رفتیم پارک و کلی بقول خودت "بتر بتر "بازی کردی،که عاشقش هستی.

بعد هم رفتیم ساندویچ خریدیم و در یک پارک نشستیم و خوردیم . نکته ی مهمش این بود که یک ساندویچ هم جدا مخصوص شما گرفتیم ، که خیلیییییییییییییییییی باعث خوشحالی شما شده بود و خیلییییییییییی با مزه اون رو در دست گرفته بودی و می خوردی.

بعد هم تخمه خوردیم و برگشتیم خونه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی درسا
11 فروردین 92 4:28
عزیزم طنین و مامان


ممنون خانمی
مانیا(خاله نرگس)
7 اردیبهشت 92 13:48
سلاممممم خاله جونم تفلدت مبارک الهی100000ساله باشی


ممنون خاله نرگس جونم
یه ما مان
11 مرداد 92 21:10
سلام مامان مهربون نماز روزه هاتون قبول باشه و در کنار خانواده لحطات خوبی رو سپری کنید ماشالا چه فرشته کوچولوی نازی خدا براتون نگه داره از طرف من ببوسیدش میشه پسر منم تو جمع دوستای طنین جون قبول کنین ؟ ما رو هم خبر کن تا لینک کنم
مامانی درسا
17 مرداد 92 17:04
صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است.. از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است. پیشاپیش عیدتون مبارک