طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه ی شماره هشتاد و شش (اولین روز مهد)

1392/6/27 17:55
نویسنده : مامانش
463 بازدید
اشتراک گذاری


سلام سلام عروسک قشنگم

 

درسته با تاخیر زیاد اومدم ولی در عوض دست پر اومدم . اول از همه می خوام داغ ترین و جدیدترین اخبارم رو بنویسم.

دودوووروووووووووو دودووووووووووووووو

دخملکم ،عروسکم  بزرگ شده مستقل شده  و وووووووووووووووووووووو  3 روزه که می ره مهدکودک!!!!!!!!!!!!

 

عشق مامان فدای تو بشم که همیشه و همیشه و همیشه در این  2سال و نیم با هم بودن مون، باعث افتخار من بودی و هستی.

باز هم باعث غرور و افتخار مامان شدی.

دیروز بالاخره بعد از کلی بالا و پایین کردن اینکه:

اصلا بفرستمت مهد یا نه ؟

و اینکه کجا بفرستمت ؟

 

بالاخره  تصمیم مون رو گرفتیم و در مهدکودک آفتاب و مهتاب که در چند قدمی خونه مون هست و مهد مرتب و منظم و تمیزی هست ،ثبت نامت کردم.

در این مدتی هم که دیگه تصمیم مون برای مهد رفتنت قطعی شد ، تا تونستم سعی کردم با حرفام و کتاب  شعر "می می می نی تو مهد کودک دوسته با فیل و اردک" برای مهد رفتن آماده ات بکنم.

از این گفتم که تو بزرگ شدی ،مستقل شدی ، باید بری مهد کودک با دوستانت بازی کنی.

اینکه مهد جای بچه هاست ، مامانا اونجا نمیان ،فقط بچه ها هستند و مربی ها .

و از همه مهمتر و موثر تر ،از این گفتم که دایی بهامین (که خیلی دوستش داری) هم  تنهایی می ره مدرسه و بعد مامان فریده می ره دنبالش و میاد خونه ( این دیگه تیر آخر بود ، خیلیییییییییییییییییییییییی موثر افتاد)

خلاصه رفتیم و نرسیده دویدی سمت اتاق بازی و مشغول بازی شدی و من رفتم مراحل ثبت نام رو انجام بدم،یکی ،دو بار صدام کردی که باهات بازی کنم ، یک سری رفتم ولی بعد بهت گفتم ، اینجا هر کاری داری باید به خاله ها بسپاری .

فدات بشم که اینقدر حرف گوش کنی عسلکم ،

همون یکبار کافی بود که دیگه خاله (مربی) رو رها نکنی.

دم به دم می گفتی :

" خالههههههههههههههههههههههههههههههههه" همچینم کشش می دادی.

"خالههههههههههههههههههههههههه بیا "

 

خلاصه که این رفتارت واقعا عالی و پیش بینی نشده بود.

بعدم که ثبت نام  تموم شد و خواستم برم ،اومدم باهات خداحافظی کنم ، یکبار گفتی "نرو" ، بعد همون موقع  بچه های یک کلاس اومدن تو زمین بازی و همین کافی بود ،که من رو فراموش کنی و بری قاطی بچه ها و حتی به اصرار من برای خداحافظی کردن هم توجه نکنی.

و مطمئنم در تمام این مسیر تاییدات الهی شامل حال هر دومون بود. من دعا خونده بودم و از حق خواسته بودم ،در کنارت باشه و در  کنار اومدنت با مهد ،بهت کمک کنه و مراقبت باشه.

خدا رو شکر که آثار حضورش رو کاملا حس کردم.

 

مربی ها هم از واکنشت تعجب کرده بودن ، از اینکه اینقدر راحت با رفتن من برخورد کردی و هیچ بهانه ای نگرفتی .

یکساعت بعد تماس گرفتن ، فکر کردم شروع کردی به بهانه گیری ولی گفتن خسته شدی و بیام دنبالت.

رفتم ، تا من رو دیدی، با خوشحالی و خنده ( مثل همیشه ، فدای شادی هات) ،دویدی سمت در و گفتی :" مامان اومدی ؟؟"

گفتم :" بله ، طبق قولی که بهت داده بودم"

بعد تا کفشات رو می پوشیدی ، دو تا مربی ها اومدن و شروع به تعریف کردن از تو کردن و من رو بگی تو آسمون ها سیر می کردم.

و بهت افتخار میکردم.

میگفتن که تو خیلی خوب بودی در روز اول مهد ،بر خلاف همه ی بچه ها ، که بی قراری میکنند و بهونه می گیرند ؛و کلی ذوق کرده بودن.

گفتن دلیل اینکه تماس گرفتن این بود که احساس کردن داری خسته میشی و نمی خواستن روز اولی خیلی خسته بشی و خاطره ی بدی برات ایجاد بشه و قبل از اینکه بخوای بهانه بگیری زنگ زدن که من بیام دنبالت.

اینم اولین روز مهد تو .

همه چیز عالی بود، چون تو عالی هستی .

و به من و بابا نشون دادی که در این مدت، مادرانه و پدرانه ی خوب و مطلوبی داشتیم. الهیییییییییییییییییییییییییییییی شکر

 

الان به خوبی درک کردم که وقتی تو کتاب های تربیتی نوشته بود از بغل کردن کودک نترسید ، تا کوچیکه بغلش کنید و از بغلی کردنش نترسید و بگذارید به شما و دنیا اعتماد بکنه ، بگذارید دید مثبتی به دنیای اطرافش پیدا کنه تا بعد در زمان جدا شدن با اطمینان و آرامش از شما جدا بشه و به سمت استقلال بره یعنی چه.

خدایا شکرت

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوشحالم که در مقابل تمام حرفها ایستادگی کردم.

خدایا شکرت که اگر در سالهای اول دخترم دائم توی بغلم بود و دائم کنارم بود ، ولی در عوض  امروز این جوری با آرامش و اطمینان از من جدا شد.

از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجم.

خوشحالم که با اصووووووووووووووووووووووووول روانشناسی ( علمی که عاشقشم) پیش رفتم.

یوو هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)