طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هفتاد و نه (اولین گزارش پروژه ی از شیر گرفتن)

دخترکم عزیزکم فرشته کوچولوی خونه ی ما بهت افتخار میکنم ، تو فوق العاده ای و من از اینکه مادر چنین کودک نازنینی هستم به خودم می بالم. امروز دقیقاً دو هفته ست که از شروع پروژه ی تدریجی از شیر گرفتن گذشته ، و شما خیلی خوب با این قضیه کنار اومدی،دختر منعطف من. 2-3 روز اول نسبتا ً سخت گذشت ، البته همون روزها من درگیر امتحان پایان ترمم هم بودم و چون شروع کار بود ، شما بهانه ی شیر رو می گرفتی ولی به مرور عادت کردی و الان کاملا ً پذیرفتی که فقط زمان خواب باید شیر خورد و فقط در دو حالت در طول روز بهانه  می گیری،اینکه من حواسم نباشه و شما گرسنه مونده باشی و یا خسته باشی و حوصله ات سر رفته باشه ، که اولی با دادن غذا و خوراکی خیلی سریع حل...
23 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و هفت(21 ماهگی گل دختر)

نفسم ،عشقم،عمرم بیست و یک ماهه شدنت مبارک   قربون دخترم بشم که داره بقول خودش سییع سییع (سریع سریع) بزگ میشه. همه ی ماه های زندگیت برای من خاص بوده و هستند ،منتها این ماه یکی از خیلی خاص تر هاش بود ،به این خاطر که این ماه مثل یک نقطه ی عطفی بود برای حرف زدنت . مدتهاست که کلمات زیادی رو به کار می بری ولی این ماه از همون روزهای اولش یک باره شروع به بیان کلمات زیاد و  جمله های دو کلمه ای کردی، از همه خاص تر و پر کاربردتر هم (این چیه؟)بود ،که همین هم منجر به یادگیری های خیلی بیشتری برای شما شد. از طرفی به تمام معنا شدی یه طوطی کوچولو که هر کلمه ای که می شنوی رو تکرار میکنی ، هر جوری که دوست داشته باشی ،گاهی عین کلمه ...
12 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و هشت(شروع یک پروژه ی عظیم : از شیر گرفتن)

فرشته کوچولوی مامان من و شما از 9 دی ماه که شما 21 ماهه شدی، یک پروژه رو آغاز کردیم. هر چند تصمیم داشتم بعد از پایان کلاس زبانم شروع کنم و بهش فکر کرده بودم ولی باز احساس میکنم خیلی ناگهانی بود. من تصمیم دارم بطور تدریجی وابستگی شما به شیر مامانی رو قطع کنم. هر چند کار بسیار مشکلیه و همت و تحمل و صبوری زیادی می خواد -به نظرم هر کسی از عهده اش بر نمیاد ،ولی امیدوارم من بتونم با کمک شما و بابا این کار رو انجام بدم-به این خاطر که اگر در این مسیر متحمل سختی و فشار بشم ،ولی خیالم راحته که شما با کمترین آسیب روحی و روانی روبرو میشی. من با روش قطع ناگهانی ،کاملا ً مخالفم و به نظرم ظلم به بچه ست ، هر چند برای مادر راحت تره ، ولی بعد ...
12 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و پنج (دست راست ،دست چپ و یک ،دو ، سه و ....)

نفس مامان فدات بشم که اینقدر باهوشی. هر وقت شما و بابا رو با هم تنها می گذارم و می رم کلاس زبان یا کتابخونه ، وقتی برمی گردم می بینم،بابای مهربونت یه چیز جدید به دختر باهوش و دقیق و حرف گوش کنش یاد داده.   دراین هفته شما دست راست و چپ و پای راست و چپ را یاد گرفتی.واقعا ً فوق العاده و باور نکردنیه . چون من تو این سن و سال بازم گاهی پیش میاد راست و چپم رو قاطی میکنم . اونوقت شما دختر باهوش علاوه بر اینکه جهت دست و پای خودت رو درست تشخیص می دادی ،دست راست و چپ بابا رو هم که مقابل شما نشسته بود،به درستی تشخیص می دادی . عاشقتم باهوشکم.   غیر از این شما در این هفته شمردنت هم خیلی پیشرفت کرد و یاد گرفتی اعداد رو به ...
25 آذر 1391

رازدونه شماره هفتاد و چهار (20 ماهه شدنت مبارک)

عزیز دل مامان   20 ماهه شدنت مبارک واقعا ً باورم نمیشه که  20 ماه گذشته باشه .20 ماه از روز اولی که برای اولین بار صدای بی نظیر گریه ات رو شنیدم. از اون روزی که برای اولین بار لمست کردم ، بوت کردم ، نگاهت کردم،در آغوشت کشیدم و از شوق حضورت تا صبح چشم بر هم نگذاشتم.   همیشه در کنارم باش ،ارزشمندترین هدیه ی الهی ...
10 آذر 1391

رازدونه شماره هفتاد و سه ( نه !!)

عشق و نفس مامان می خوام برات از یک واکنش جدیدت بنویسم . " نه ،نه ، نه " به تازگی کاربرد "نه " رو یاد گرفتی و برای من خیلی جالبه که تا الان دائما ً "آره "  و " بیه " (همون -بله- ) روی زبونت بود ،ولی الان حدود یک هفته ،10 روزه که "نه " رو هم میگی ،اونم به جا و درست ،یعنی وقتی ازت می پرسم فلان چیز رو می خوای ؟، یا فلان کار رو بکنیم ؟ ، اگر بخوای و دوست داشته باشی جوابت مثبته و اگر نخوای و دوست نداشته باشی . می گی" نه " ،اونم با تاکید و تکرار. فدای دختر باهوش و دقیق خودم بشم ، که همه چیزش عالی و فوق العادست. ...
4 آذر 1391

رازدونه شماره هفتاد و دو (تغییرات جدید پس از ورود به بیستمین ماه زندگی )

  بعد از پشت سر گذاشتن نوزدهمین ماه زندگیت و ورورد به ماه بیستم ، تغییراتی کردی که مایلم برات بنویسم. یکی اینکه به ناگهان تلاشت برای حرف زدن و گفتن جملات دو کلمه ای تغییر چشمگیری کرد،چون شما مدت زیادی هست که تنها دو جمله رو استفاده می کردی ." آب بده" و" در بیار". ولی طی همین 3-4 روزه گذشته این جملات رو هم به زبون آوردی: " بیا بالا "، " بابا بیا" ، " این چیه "، "آب بیار"   یک مورد دیگه ای که باز مورد توجه من قرار گرفت این بود که دیدم لحظاتی به تنهایی در دنیای بازی خودت فرو می ری و دیگه بهانه ی حضور من رو نمی گیری . برای مثال چند بار دیدم نشستی با دقت کتابهات رو ورق می زنی و با خودت چیزهایی می گی. تقلید ...
16 آبان 1391