رازدونه ی شماره هشتاد و سه ( گوشواره)
مامان فدای شیرین زبونیات دیگه حسابی داری روی دور جمله گفتن می افتیا و واقعا ً با این شیرین زبونی هات خوردنی شدی. عاشقتم نفسم امروز منزل کسی بودیم ، یکی از دوستانی که در جمع بود ،گوشواره به گوشش بود ،وقتی شما رو بغل کرده بود ،ظاهرا ً ازش پرسیده بودی که این چیه و اون پاسخ داده بود ،گوشواره و بعد بهت گفته بود ،به مامان بگو برات گوشواره بخره. شما هم دویدی پیشم و گفتی ، مامان گوشواره می خوام .گوشواره بخر. خلاصه هر طور بود ،سرت رو گرم کردم . موقع برگشتن باز یادت اومد و توی مسیر چند بار گفتی ،مامان گوشواره می خوام . بهت گفتم ،عزیزم تو که گوش هات سوراخ نیست. اجازه بده ،من و بابا با هم مشورت کنیم و بعد اگر صلاح دونستی...
نویسنده :
مامانش
1:45