طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هفتاد (،شیر مادر ،تقلین ، شلغم ،آسان گرفتن ،راز سلامتی کودک من )

بعد از مدتها اومدم بنویسم ، دلم پر از ناگفته هاست . از آنجاییکه در این ماه شما یک واکسن دریافت کردی و آخرین واکسن دوران نوزادی و نوپایی تو بود ونوید بزرگ شدنت رو به ما داد ،قصد دارم  از نعمت بزرگی که خداوند به انسان ها هدیه داده و خیلی مهمه که قدر این هدیه رو بدونیم و ازش به خوبی مراقبت کنیم  ،واست بگم.این هدیه ارزشمند اسمش هست        " سلامتی" . خدا رو هزاران مرتبه شکر ،شما دختر قوی و تندرستی هستی و در یک سال و نیم گذشته ، بیماری سختی رو اصلا ً تجربه نکردی. به جز حساسیت که ابتدا پوستی بود و الان گاهی به صورت آبریزش بینی و عطسه ست ،اونم خفیف که تا حد زیادی ارثی هست. و یک تجربه تب 5-6 روزه که البت...
29 مهر 1391

رازدونه ی شماره شصت و هشت(دختر نازم 17 ماهه شد)

عشق مامان ،نفس مامان؛عزیز دل مامان   باورم نمیشه که اینقدر بزرگ شدی. 17 ماهه شدنت مبارک قشنگترینم. تو خیلی بزرگ شدی ،طنین خانمم تو این ماه یاد گرفتی لگو هات رو به هم بچسبونی . خیلی راحت 8 مکعب رو روی هم می چینی. کلمات بیشتری رو می گی. دو تا جمله رو شروع به گفتن کردی : در بیار و آب می خوام . سعی می کنی به زبون خودت با هر کسی ببینی حرف بزنی و واسش یه ماجرایی رو تعریف می کنی ،مثل دیدن گربه تو خیابون ، یا دیدن ماه تو آسمون و .... عاشق هر نوع جک و جونوری هستی . مورچه ، گربه ، پرنده ها و ..... عاشق شعر حسنی هستی و با شنیدنش تو اوج گریه و ناراحتی هم  آروم میشی. خورد و خوراکت خیلی خوب شده و...
9 شهريور 1391

رازدونه شماره شصت و هفت (تلاش و استقامت)

تلاش کردن و استقامت ،از سنگ های بسیاری قیمتی و ارزشمند در وجود انسان ها هستند. تو معدن کوچولوی مامان هم این سنگهای قیمتی رو داری و وظیفه ی من که معدنچی تو هستم این هست که در کشف و استخراج اون ها بهت کمک بکنم . و این کار رو در مورد این سنگ های  ارزشمند آغاز کردم . چطور؟؟ این روزها دائما ً می خواهی با دستانت کاری انجام بدهی ، لباس از تن عروسک هایت بیرون بیاری ، لگوهات رو وصل یا جدا کنی ، بطری یا ظرفی را از آب پر کرده و بعد با ذوق فراوان خالی بکنی و بسیاری فعالیت های دیگه که وقتی در حین کار با مانعی روبرو می شی یا کار واست سخت میشه سریع از من کمک می خوای ولی من خیلی سریع به خواسته ات پاسخ مثبت نمی دم و در عوض همیشه ...
19 مرداد 1391

رازدونه شماره شصت و شش(مهارت های حرکتی دخترم در 16 ماهگی)

 بعد از مدتها ،داشتم کتاب " آزمون  سنجش رشد نیوشا " رو ورق می زدم،این کتاب که تألیف :سعید ملایری ، دکتر زهرا جعفری و دکتر حسن عشایری است ، هفت مهارت رشدی، شامل ؛شنوایی،زبان دریافتی ، زبان بیانی ،گفتار ، شناخت ،ارتباط اجتماعی و حرکت را در کودکان 0 تا 6 سال فارسی زبان می سنجه. جداول مربوط به 16 تا 18 ماهگی رو بررسی کردم ،می تونم با افتخار بگم همه ی مهارت هات خیلی عالی منطبق با فعالیت های توی جدول ها بود . البته خوب بعضی موارد ذکر شده خیلی کلی و مبهم بودند ، به همین خاطر تصمیم گرفتم یکی از جدول ها رو که آیتم هاش مشخص تر بود و دقیقا ً کارهای  این روزای تو رو اشاره می کرد رو واست بنویسم.   مهارتهای حرکتی ( درشت و ظر...
19 مرداد 1391

رازدونه شماره شصت و پنج ( بازی با لگوها )

  عزیز دلم  خیلی دوست دارم از تمام بازی هایی که در کنار هم انجام می دیم ،بنویسم که هم واست خاطره باقی بمونه و هم باقی مامانا از تجربیات من و دخترم بهره ببرند ،منتها دائم سایت ارور می ده .   دخترکم الان حدود 16 ماهه و یک هفته سن داری . یکی از بازی های مورد علاقه ی شما در این یک هفته ی اخیر بازی با لگوهات بوده . خیلی جالبه، پیش از این چندان برای بازی با لگوهات علاقه نشون نمی دادی، من و بابا هم که درست می کردیم شما فقط دوست داشتی از هم جداشون بکنی و یا بری توی سطل لگوها قرار بگیری و ما توی اون بچرخونیمت ،ولی خیلی ناگهانی تو این هفته نشستی با علاقه به درست کردن اشکالی با لگوهات ،خیلی واسم جالب بود . (اومدی لباسم...
19 مرداد 1391

رازدونه شماره شصت و سه (تولد مامان طاهره و 16 ماهگی عشق مامانش)

  عشق مامان ،روح مامان ،جون مامان ، عمر مامان  16 ماهه شدنت مبارک ،قند عسلم ،نفسم و عشقم ممنون که هستی ،همین. امروز (8 مرداد ماه)،تولد مامانی شما بود، فدای صبوری هات بشم. من رو ببخش قشنگم ،امروز واسه خاطر مهمونی ای که داشتم خیلی اذیت شدی و خیلی خسته شدی.    و    تو بهترین هدیه ای هستی که تو عمرم گرفتم . عاشقتم دختر قشنگ مامان. همیشه با من بمون.  دوست دارم با تک تک سلول هام. ...
9 مرداد 1391

رازدونه شماره شصت و دو ( دغدغه های مادارنه : محل خواب کودک ،از شیر گرفتن کودک)

مامانا از وقتی مامان می شن یه عالمه فکر و دغدغه هم با تولد بچه در ذهنشون متولد میشه ، یه عالمه سؤالهایی که برای یافتن پاسخ مناسب براشون حسابی سردرگم می شن و در دو راهی های بدی قرار می گیرند ، دو راهی هایی که یک سمتش احساسات مادرانست و سمت دیگرش حرفای توی کتابها  و حرفای متخصص ها و مامان ها و مامان بزرگ ها ،که البته اگر مامانی خیلی خوش شانس باشه ، طوری میشه که احساسات خودش و میل خودش با این حرف و حدیث ها یکی می شه ، که معمولا ً کم پیش میاد و از هر سمتی ایده و نظر و تجربه ای دریافت میکنه. از جمله ی این دغدغه ها محل خواب کودک و زمان از شیر گرفتن کودک هستند. خوب من هم الان یک مادرم و  فارغ از این دغدغه ها نیستم . از همون م...
4 مرداد 1391

رازدونه شماره شصت و یک (یک روز با طنین خانم)

یک روز با طنین در آخرین روزهای ماه پانزدهم زندگی صبح ها اگه من حدود 8- 8:30 بیدار بشم ، شما 9-9:30 از خواب پا میشی و اگر من تا 9-9:30 بخوابم،شما ،حدود ساعت 10 بیدار میشی. دیروز ،مشغول دعا خوندن بودم که یه صدای دلنشین شنیدم: " مامان " نفس مامان ، نمی دونی اول صبح چه حس و حال قشنگی رو بهم هدیه کردی. دویدم سمت اتاق خواب و بغلت کردم و کلی فشارت دادم و قربون صدقه ات رفتم. طبق معمول زودی از بغل مامان پریدی بیرون و با دستای کوچولوی قشنگت روی نزدیکترین بالشت کوبیدی ، این یعنی اینکه" مامان رختخواب ها رو مرتب کن " ، تو چشمای قشنگت نگاه کردم و با حالت سوالی گفتم": رختخواب ها رو مرتب بکنم ؟" و شما سرت رو به نشانه تأیید پایین و بالا...
4 مرداد 1391