طنین طنین ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
ترانهترانه، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

رازدونه های یه مامان برای دو دخترش

رازدونه شماره هشتاد و یک (23 ماهه شدی عسلم)

نفس قشنگ مامان   23 ماهه شدنت مبارک عزیزترینم   فدات بشم که تند تند داری بزرگ میشی.   اما تغییرات محسوس تو در این ماه : 1-چند وقتی هست که جمله های سه کلمه ای میگی. نمی دونی من و بابا چقدر ذوق می کنیم. دلم می خواد بخورمت شیرین عسل . مثلا ً : بابا شیر خرید. مامان نقاشی بکشه. 2- یاد گرفتی که ضمیرها رو درست بکار ببری. مثلا ً بهت میگم " مامان مراقب باش نیفتی " برمیگردی میگی" طنین نیفته" قربونت بشم عشق مامان.   دیگه اینکه اسم اشکال هندسی رو یاد گرفتی. دایره ،مثلث ،مربع ، مستطیل ، لوزی،بیضی . از 1 تا 10 با ما می شمری. کلی از کتابهات رو از حفظی و با ما می خو...
11 اسفند 1391

رازدونه شماره هجده(در چند قدمی یکساله شدنت)

عزیزکم این روزها هر وقت می رم به کلوپ مامانای فروردین سر می زنم و تب و تاب خاله ها رو در تهیه و تدارک جشن تولد نی نی هاشون می خونم کلی دلم می گیره، با اینکه تصمیمم رو واسه جشن تولد یکسالگیت گرفتم ولی باز دلم می گیره. البته این روزها خیلی این حس اذیتم میکنه که فکر میکنم یک بخشی از اون واسه خستگی ها و بی خوابی هام باشه ، دلم می خواد سه نفری من و بابایی و شما با هم بریم یک جایی مسافرت و چند روزی در کنار هم بدون فکر کردن به چیزهای دیگه بگردیم و با هم باشیم و لذت ببریم. خیلی بهش نیاز دارم. خاله ها در تهیه و تدارک تولدهای تم دار برای نی نی های نازشون هستن ، یکی از کیک رنگین کمونی میگه و یکی از پروانه های تزیینی و اون یکی از لباسی با طرح 1 و ی...
25 بهمن 1391

رازدونه شماره هفده (برقص تا ذوق کنیم)

عزیز دلم ، نفس قشنگ مامان خیلی وقت بود فرصت اینجا اومدن رو پیدا نکرده بودم،امیدوارم الان هم راحت بخوابی و این فرصت رو به مامان بدی که یکی - دوتا رازدونه رو بنویسم. دوست دارم واست از کارهای فوق العاده شیرینی که این روزها انجام می دی بنویسم ، به این خاطر که راه دیگه ای برای ثبت شون نیست، چرا که دیگه اجازه فیلم گرفتن به مامان نمی دی ، تا دوربین رو دست من می بینی ،خیلی سریع کاری که می کردی رو رها میکنی و به سمت مامان میای. این روزها داری برای راه افتادن حسابی تلاش میکنی ، خیلیییییییی زیاد هم از این کار خوشحالی و لذت می بری، به محض اینکه فرصت گیر بیاری می ری سمت دیوار یا مبل که بایستی و بعد می چرخی که این چرخیدنت هم کلی دیدنیه و معم...
25 بهمن 1391

رازدونه شماره شانزده(دردهای پر رمز و راز)

دلم می خواد اینقدر وقت داشتم که می نشستم و با آرامش با تو دل به دل می شدم و از ناگفته های دلم با تو می گفتم و می نوشتم و می نوشتم و می نوشتم و می نوشتم....... . اما پر از درد و استرسم،دردم درد زنانه ست ، دردی که با هر زنی از بلوغ در مسیر زندگیش همگام میشه و هر ماه به سراغش میاد و یک هفته،ده روزی ، درد جسم و روح رو برای اون به همراه میاره و این رازدونه رو به خاطر بسپار تا هر موقع زمانش رسید بیشتر برات از این همراه پر درد بگم ، پر دردی که پر از حکمت هم هست، در حقیقت در این دنیا هیچ دردی بی حکمت نیست و هیچ حکمتی بی درد نیست. "بلایی عنایتی،ظاهره نار و نقمة و باطنه نور و نعمة" ...
16 بهمن 1391

رازدونه شماره هشتاد(22 ماهگی دختر نازم)

قشنگترینم با 3 روز تاخیر میخوام فریاد بزنم :     22 ماهه شدنت مبارک ،عشق مامان     فرشته کوچولوی من داره بزرگ میشه ، بزرگ و بزرگتر. کلی تغییر کردی ،کلی چیزهای جدید یاد گرفتی. دیگه داری از حال و هوای نوزادی و نوپایی حسابی دور می شی و من دلتنگ اون روزا میشم. کلی شیرین زبونی می کنی ، کلی واسه خودت تصمیم گیری و انتخاب داری ، مثل یه طوطی شیرین زبون هر چی می شنوی تکرار می کنی و کلی باعث ذوق من و بابا میشی. تکرار تکرار تقلید تقلید!!!!!!!!!!!! ، اگر بخوام این روزای شما رو توصیف کنم،این ها بهترین کلمات هستند .هر کاری کسی جلوت انجام بده،خصوصا ً مامان و بابا و بچه های دیگه و هر شخصی که مورد توجهت باشه ،سریع...
12 بهمن 1391

رازدونه شماره چهارده(ده ماهگی)

امروز هفتم بهمن ماهه و شما فردا ده ماهه می شی و از پس فردا وارد یازدهمین ماه زندگیت میشی ،ای زندگی مامان.   ده ماهه شدنت مبارک نفس مامان   خداییش اصلا باورم نمی شه ، اصلا ً باورم نمی شه که 10 ماهه دختر مامانی ، دختر مامان ؟؟!!! تو جون مامانی ، تو عشق مامانی، تو نفس مامانی، تو عمر مامانی. دلم واسه لحظات پشت سر گذاشتمون تنگ شده . اون روزایی که: 50 سانتی بودی و تو بغلمون گم می شدی اما الان وقتی تو بغلمون هستی و پاهات آویزونه ذوق میکنم که می بینم رشد کردی و قد کشیدی.   روزایی که : جز گریه راه دیگری برای بیان خواسته ها و بیان نظراتت نداشتی ،اما الان ،فدا بشم که در مورد همه چیز به زبون مریخی حرف می...
7 بهمن 1391

رازدونه شماره سیزده (قرتی پرتی)

عاشقتم ،ای نفس مامانش، می دونی این روزها حسابی قرتی پرتی  و شنگول منگول شدی  ، این اسمها رو جدیدا ً روی شما گذاشتم ، آخه نمی دونی چقدر کارای قشنگ قشنگ انجام میدی.همین که موسیقی بشنوی از هر مدل حتی دینگ و دنگ اسباب بازی هات ، شروع میکنی به قر دادن ، کله رو چپ و راست می کنی و باسن رو بالا و پایین می دی و با زبونت تق تق صدا می دی و دست می زنی و حالا بیاااااااااااااااااااا . حق ندارم بهت بگم قرتی پرتی و شنگول مَنگول. ای جوووووووووووووووووووونم فدای شادی هات.       ...
7 بهمن 1391

رازدونه شماره هفتاد و نه (اولین گزارش پروژه ی از شیر گرفتن)

دخترکم عزیزکم فرشته کوچولوی خونه ی ما بهت افتخار میکنم ، تو فوق العاده ای و من از اینکه مادر چنین کودک نازنینی هستم به خودم می بالم. امروز دقیقاً دو هفته ست که از شروع پروژه ی تدریجی از شیر گرفتن گذشته ، و شما خیلی خوب با این قضیه کنار اومدی،دختر منعطف من. 2-3 روز اول نسبتا ً سخت گذشت ، البته همون روزها من درگیر امتحان پایان ترمم هم بودم و چون شروع کار بود ، شما بهانه ی شیر رو می گرفتی ولی به مرور عادت کردی و الان کاملا ً پذیرفتی که فقط زمان خواب باید شیر خورد و فقط در دو حالت در طول روز بهانه  می گیری،اینکه من حواسم نباشه و شما گرسنه مونده باشی و یا خسته باشی و حوصله ات سر رفته باشه ، که اولی با دادن غذا و خوراکی خیلی سریع حل...
23 دی 1391

رازدونه شماره هفتاد و هفت(21 ماهگی گل دختر)

نفسم ،عشقم،عمرم بیست و یک ماهه شدنت مبارک   قربون دخترم بشم که داره بقول خودش سییع سییع (سریع سریع) بزگ میشه. همه ی ماه های زندگیت برای من خاص بوده و هستند ،منتها این ماه یکی از خیلی خاص تر هاش بود ،به این خاطر که این ماه مثل یک نقطه ی عطفی بود برای حرف زدنت . مدتهاست که کلمات زیادی رو به کار می بری ولی این ماه از همون روزهای اولش یک باره شروع به بیان کلمات زیاد و  جمله های دو کلمه ای کردی، از همه خاص تر و پر کاربردتر هم (این چیه؟)بود ،که همین هم منجر به یادگیری های خیلی بیشتری برای شما شد. از طرفی به تمام معنا شدی یه طوطی کوچولو که هر کلمه ای که می شنوی رو تکرار میکنی ، هر جوری که دوست داشته باشی ،گاهی عین کلمه ...
12 دی 1391